رسانه

سایت شخصی بهمن علی بخشی

رسانه

سایت شخصی بهمن علی بخشی

رسانه

عشق باید الهی باشد و بس.....!!!
گاهی اوقات خود را گم می‌کنم...
مثل حالا !! ...
اما صدایی انگشت به دهان می‌گوید: ببخشید،...
شما را قبلاً جایی ندیده‌ام ؟!
اما نمی‌دانم مگر سواد ندارید؟
روی پیشانی من که نوشته شده صاحب این عکس ماهها قبل مرده است .....!!

دانشجوی دکتری مدیریت رسانه
pr.bakhshi.b@gmail.com

پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قصه روابط عمومی» ثبت شده است

روایت‌های یک روابط عمومی‌چی؛ از پشت صحنه تا متن ماجرا
اولین قدم
سلام! من بهمن علی بخشی هستم و توی اینجا می‌خوام دنیای واقعی روابط عمومی رو براتون باز کنم. چرا "روایت‌های یک روابط عمومی‌چی؛ از پشت صحنه تا متن ماجرا" ؟چون روابط عمومی خیلی بیشتر از اون چیزی که به چشم میاد هست. پشت هر خبری که می‌بینید یا رویدادی که می‌شنوید، یه داستان پشت پرده هست. داستان‌هایی که پر از چالش‌ها، لحظات بحرانی و تصمیماتی هست که شاید خودتونم هیچ وقت توی موقعیتش قرار نگیرین.می‌خوام از تجربه‌های واقعی توی این شغل بگم؛ از بحران‌هایی که در یک چشم به هم زدن ممکنه همه‌چیز رو به هم بریزه تا لحظاتی که یه انتخاب کوچیک می‌تونه سرنوشت یه پروژه رو تغییر بده. می‌خوام از پشت پرده‌ی روابط عمومی بگم، جایی که هیچ‌وقت نمی‌بینی ولی همه‌چیز از اونجا شروع میشه.اگه شما هم علاقه دارید یا می‌خواهید بدونید چطور توی دنیای پر از شلوغی ارتباطات میشه موفق شد و چطور باید تصمیم‌های سخت گرفت، با من همراه باشید و این روایت‌ها رو دنبال کنید. مطمئنم که شما هم مثل من از این سفر توی دنیای روابط عمومی لذت خواهید برد.

بهمن علی بخشی


چطور به روابط عمومی علاقه‌مند شدم؟
همه‌چیز از دانشگاه شروع شد. زمانی که وارد رشته علوم ارتباطات اجتماعی شدم، هنوز خیلی دقیق نمی‌دونستم این مسیر کجا می‌ره و به کجا ختم میشه. انتخاب این رشته به نوعی تصادفی بود، یا شاید هم به جست‌وجو برای فهمیدن دنیای پیچیده ارتباطات و رسانه‌ها. اما به مرور زمان، فهمیدم که روابط عمومی نه تنها یک شغل، بلکه یک هنر است؛ هنری که می‌تونه سرنوشت سازمان‌ها، برندها و حتی افراد رو تغییر بده.
یادم میاد وقتی وارد کلاس‌ها شدم، اولین بار متوجه شدم که روابط عمومی فراتر از صرف اطلاع‌رسانی و مدیریت رسانه‌هاست. روابط عمومی یعنی توانایی ایجاد پیوند، یعنی شفاف‌سازی، اعتمادسازی و داشتن صدای واضح در دنیاهای پر از نویز و شلوغ. یادگیری این مفاهیم در دانشگاه، مثل یک دروازه برای من بود که به دنیای گسترده‌تری از ارتباطات و تأثیرگذاری باز شد.
در طول این مسیر، به‌ویژه در دوره‌هایی که پروژه‌ها و کارهای عملی بیشتری انجام می‌دادیم، این احساس به من دست داد که روابط عمومی به عنوان یک ابزار، می‌تونه در تغییرات اجتماعی، فرهنگی و حتی تجاری تأثیرگذار باشه. هم‌زمان با این تجربیات، فهمیدم که در روابط عمومی، فقط اطلاعات منتقل نمی‌شود، بلکه باید توانایی برقراری ارتباطی موثر و سازنده با افراد مختلف را داشته باشی. باید بتوانی در موقعیت‌های بحرانی واکنش مناسبی نشان بدهی و در عین حال بر تأثیر پیام‌های خود نظارت داشته باشی.
در یکی از پروژه‌های دانشگاهی، وقتی که مسئول ارتباط با رسانه‌ها شدم، به‌طور خاص با این نکته مواجه شدم که روابط عمومی توانایی عظیمی برای حل بحران‌ها و ساختن تصویر مثبت در ذهن مردم داره. فهمیدم که توانایی مدیریت اخبار و اطلاعات، یکی از مهم‌ترین ابزارهای روابط عمومی است. این حس که می‌توانم بخشی از داستان‌های بزرگ باشم و تاثیر مثبتی در ذهن مخاطب بذارم، به من انگیزه داد که این حوزه رو جدی‌تر دنبال کنم.
و به همین ترتیب، از آن زمان به بعد، روابط عمومی برای من چیزی بیشتر از یک شغل بود. تبدیل شد به یک علاقه‌ی عمیق و شغلی که هر روز بیشتر از دیروز به آن وابسته شدم. اینجا بود که تصمیم گرفتم تمام انرژی‌ام را صرف یادگیری و به‌کارگیری تجربیاتم در این مسیر کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۰۳ ، ۱۷:۲۲
بهمن علی بخشی

 سازمان، جایی که در آنجا اوج گرفتن ها شیرین هستند و پستی ها مثل یک تصادف، ناگهان همه چیز را در چشم بر هم زدنی از بین می برند.
 در این بین روابط عمومی مثل یک ترن هوایی  پر از آدرنالین، خلاقیت و شکوفایی است! از داستان سرایی قانع‌کننده برای یک برند و یک کسب و کار گرفته  تا شعبده‌بازی در پروژه‌های متعدد؛ آری حرفه‌ای‌های روابط عمومی در این هیجان تعقیب و گریزهاست که پیشرفت می‌کنند. 
اما باید واقع بینانه نگاه کرد و همه داستان را هم نباید اینقدر رمانتیک و بر وفق مراد دانست. در پس آن رویدادهای پر زرق و برق و کمپین های آنچنانی که بعضاً شما می بینید، یک جنبه سخت وجود دارد که اغلب دیده نمی شود. آخرین تیک و تاک های قبل از برنامه، چیدن پازل های یک برنامه موفق، آمادگی برای بحران های احتمالی و ... که هر کدامشان می تواند یک فرد عادی را از شدت خستگی روحی و گاهاً جسمی ساعت ها به فکر یا خواب بعد از استرس فرو ببرد. با این حال، در این لحظات است که ما قدرت واقعی خود را کشف می کنیم. اگر بخواهم مثالی برای اهالی محله روابط عمومی در دایره لغاتم پیدا و عنوان کنم، می گویم "روابط عمومی چی ها مثل نینجاها هستند" ، برای نجات از روزی که اوضاع خراب می‌شود، وارد معرکه می‌شوند. آنها می دانند که چگونه نکات منفی را به مثبت تبدیل کنند و زاویه دید مخاطب را تغییر دهند می دانند لیمو را به لیموناد تبدیل کنند . اهالی محله روابط عمومی استاد ارتباطات و ایجاد کننده استراتژی هایی هستند که باعث درخشش برندها می شوند.


بنابراین در اینجا به همه جنگجویان هنگ روابط عمومی! می گویم در آغوش بگیرید از هرج و مرج را ، پیمایش کنید در مناطق ناشناخته ولی همیشه خونسردی خود را حفظ کنید. ما قصه‌گوها هستیم، رابط‌ها، و کسانی که باعث می‌شوند جادو در پشت صحنه اتفاق بیفتد! آری آن ها متخصصان روابط عمومی هستند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۰۲ ، ۱۴:۰۲
بهمن علی بخشی