مدیرعامل یه شرکت تصمیم میگیره تمام نیروهاش، مسائل مربوط به نتایج ضعیف شرکت رو بدونن و درکش کنن و بهطور کامل، درگیر کمک به حل مسائل بشن.
اون تصمیم میگیره جلسات ناهاری رو طی چهار هفته برگزار کنه که تو اون جلسات، نیروهاش بتونن به مدت چند ساعت، با متخصصی که از بیرون شرکت دعوت شده بوده ناهار بخورن و دربارهی نحوهی سرمایهگذاری تو بازار سهام، یاد بگیرن. مهمترین نکته این بود که قرار نبود هیچ ارتباط آشکاری بین موضوع جلسات و سازمانی که کارکنان براش کار میکردن وجود داشته باشه.
تو هفتهی سوم یه سری گزارش در اختیار حاضران قرار گرفت که تجزیه و تحلیلش کنن و درنهایت بگن که علاقه دارن رو اون شرکتها سرمایهگذاری کنن یا نه! تو هفته چهارم یه گزارش سالانه بهشون داده شد و سوال شد که آیا روی این شرکت سرمایهگذاری میکنید یا نه که جواب کاملا منفی بود!
آخرین گزارش متعلق به شرکتی بود که این کارمندها براش کار میکردن...!
حالا همه در جریان همه چیز قرار گرفته بودن و آمادهی مشارکت برای بهبود اوضاع بودن.
پ.ن: «ما یک خانواده هستیم» رو همیشه شوخی قلمداد کنید. ما خانوادهی همکارانمون نیستیم. ما یک تیم هستیم که قراره بهترین خودمون رو ارائه بدیم تا گرهها باز بشن و البته آخر لیگ، تیمی جام رو میگیره که مربی خوبی داره.