بدترین خطاهای تایپی
خطاهای تایپی که زندگی آدم ها را تغییر داده اند
یک پیامک اشتباهی یا خطای تایپی میتواند پیامدهای عجیبی داشته باشد
حتماً برای شما هم پیش آمده که موقع چَتکردن کلمهای را اشتباه تایپ کنید یا پیامکی را اشتباهی بفرستید و اسباب خنده و تفریح دیگران شوید. اما ماجرا همیشه با مقداری شوخی و خنده یا قدری خجالتزدگی تمام نمیشود. یک گزارشگر داستانهایی را روایت میکند که در آنها پیامکی اشتباه یا خطایی تایپی پیامدهای غیرمنتظره و بیرحمانهای داشته که هیچ نسبتی با خطای آغازین ندارند. بین همۀ خطاهای تایپ و کلیک کدام مورد فاجعهبارترین بوده است؟
یکی از روزهای ماه مهِ امسال، لویجی ریمونتی از خانهاش در گِیتزهد بیرون آمد تا به قایقی برسد که بندر نورث شیلدز را ترک میکرد. این اولین مرحله از سفر هزار مایلی او در اروپا به مقصد ایتالیا بود. این مرد ۸۱ سالۀ شاداب و پرانرژی در حومۀ رُم بزرگ شد و در جوانی به شمالشرق انگلستان آمد. در این سالها اغلب تا رُم رانندگی میکرد. لویجی به دو پسر بزرگش، جینو و والتر، میگفت که ترجیح میدهد این راه طولانی را با ماشین برود. آنها نگران بودند که در این رانندگیها برای پدرشان اتفاقی بیافتد. بهار امسال، برای اولینبار پدرشان را متقاعد کردند تا دستگاه مسیریاب ماهوارهای در ماشینش تعبیه کند.
در آمستردام که ریمونتی از قایق پیاده شد، مشکلاتش با دستگاه شروع شد. در یک پمپ بنزین ایستاد. دنبال کسی بود که کمکش کند مقصد را دوباره وارد کند. یک غریبه پذیرفت. چند دکمه و تَق. ریمونتی از غریبه تشکر کرد و عازم راه شد. به گمانش به سمت جنوب میرفت، به سوی رُم.
جادهای که ریمونتی در آن توقف کرد، کمی شیب داشت. بیرون که آمد تا نزدیکترین تابلو را دقیقتر بخواند، ماشینش عقبعقب راه افتاد. ریمونتی به در باز ماشین گیر کرد، نقش زمین شد و ماشین او را دنبال خود کشید. بالاخره ماشین به همان تابلویی خورد که ریمونتی میخواست بخواند. با آن ضربه، ریمونتی توانست خودش را رها کند. شوکه شده بود و در جاده دراز کشید. چمدانها و وسایلش در صندوقعقب ماشین گیر افتاده بودند که در اثر ضربه لِه شده بود. ماشین هم دیگر راه نمیرفت و باید با یدککش جابجا میشد. ریمونتی بیحرکت دراز کشیده بود، میلرزید و بدجور صدمه دیده بود، آنقدر که نمیتوانست بایستد. بعداً به پسرهایش گفت: «Pensavo di essere morto». فکر میکردم مُردهام.
تابلویی که قصد داشت بخواند، روی زمین کنارش افتاده بود. روی تابلو نوشته بود رام (Rom) و میگفت آنجا یک دهکدۀ کوچک در ارتفاعات قسمت غربی ایالت مکلنبورگ-فورپومرن در آلمان است، جایی در شرق آمستردام با ۶۰۰ مایل فاصله از مرز ایتالیا. ریمونتی تقریباً تمام هفته را در آن ایالت ماند تا بهبود پیدا کند. رُم باید منتظرش میماند.
در ایام عجیبی به سر میبریم که کمی دیجیتال و کمی دستی است: در این زمانۀ ترکیبی که بعید است زیاد طول بکشد، برای ادارۀ امورمان به کُدها و الگوریتمها تکیه میکنیم گرچه معمولاً دست یک آدم است که همهچیز را سامان میدهد. فناوری معجزهآسا! اتوماسیون باورنکردنی! که در عین حال اساساً مشروط است به سیخونک دقیق حیوانی که اسمش آدم است: انگشتی که صحیح روی صفحهکلید بنشیند، انگشت شستی که روی مربع پنج-شش میلیمتری درست از صفحۀ نمایش بچسبد، یک کلیک دقیق دکمۀ ماوس.
"ترجمان"