مغز مرد ها با زن ها فرق دارد؟
قرن بیستویکم نه فقط جوابهای قدیمی، بلکه خود سؤال را هم به چالش کشیده است.
زنها به درد ریاضی نمیخورند، اما در ادبیات از مردها بهترند، دلیلش هم این است که «سیمکشی» مغز مردها و زنها با هم فرق دارد. مغز زنها طوری طراحی شده است که بتوانند چندکار را همزمان انجام بدهند، اما مردها فقط باید روی یک کار تمرکز کنند، برای همین زنها به درد رانندگی نمیخورند و مردها به درد بچهداری. اما آیا واقعاً مغز زنانه و مردانه وجود دارد؟ روانشناسی که عمرش را به مطالعۀ مغز گذرانده است، پاسخ جالبی برای این سوال دارد.
شاید وقتش رسیده بود که تحقیقات قدیمی دربارهٔ تفاوتهای بین مغز مردان و زنان را کنار بگذاریم. آیا اصلاً تفاوت چشمگیری فقط براساس جنسیت وجود دارد؟ ریپن میگوید جواب منفی است. اینکه حرف دیگری بزنیم یکجور«حماقت عصبشناختی» است.
«ایدهٔ مغز مردانه و مغز زنانه حاکی از این است که هر مغز مردان و مغز زنان مشخصاً چیزی همگون هستند و هر کسی که مثلاً مغز مردانه دارد، همان استعدادها، ترجیحات و ویژگیهای شخصیتیای را خواهد داشت که بقیهٔ افرادی که آن «نوع» مغز را دارند از خود نشان میدهند. حالا میدانیم که اینطور نیست. در نقطهای هستیم که باید بگوییم: «مغز مردانه و زنانه را فراموش کنید؛ این تقسیمبندی یکجور بیدقتی است؛ درست نیست». احتمالاً مضر هم هست، چون دستاویزی میشود تا بعضیها بگویند هیچ فایدهای ندارد که دخترها سراغ علم بروند، چون مغز علمی ندارند، یا پسرها نباید احساساتی باشند و باید خواهان رهبری باشند».
سؤال بعدی این بود که پس چه چیز باعث تفاوت در رفتار دختران و پسران و نیز مردان و زنان میشود؟ ریپن میگوید «جهان جنسیتی»مان همه چیز، از سیاست آموزشی و سلسلهمراتب اجتماعی تا روابط، هویتِ خود، بهزیستی و سلامت روانی ما را شکل میدهد. اگر این حرف بهنظر شبیه بحثهای شرطیسازی اجتماعی قرن بیستمی میآید، همینطور است: با این تفاوت که حالا با دانشی دربارهٔ شکلپذیری مغز همراه شده است که تازه در ۳۰ سال گذشته با آن آشنا شدهایم.
ریپن میگوید: «حالا از نظر علمی میدانیم که مغز از زمان تولد به بعد شکل میگیرد و در طول زمان تا «پرتگاه شناختی» در سن پیری که سلولهای خاکستری مغزمان دیگر تحلیل میروند، به شکلگیری خود ادامه میدهد. پس این استدلال قدیمی که «زیستشناسی سرنوشت ما را رقم میزند» کنار میرود. آن استدلال عملاً میگوید مغزتان همانی است که با آن به دنیا میآیید – بله، کمی بزرگتر شده و اتصالاتش بهتر میشود، اما به نهایت رشدش رسیده- و طبق یک طرح زیستشناختی کلی که در طول مسیر آشکار میشود، پیش خواهد رفت. وقتی بحث شکلپذیری مغز مطرح میشود، آنوقت باید بگوییم که تجربیات تأثیری فراتر از عبرتآموزی روی مغز میگذارند. اگر مهارتی یاد بگیرید مغزتان تغییر میکند و این تغییر ادامه مییابد».
«مغز قاعدهخوار است و قواعدش را از دنیای بیرون میگیرد. چنین قواعدی اینکه مغز چطور کار میکند و فرد چطور رفتار میکند را تغییر میدهند». ماحصل قواعد جنسیتی؟ «’شکاف جنسیتی‘ به پیشگویی خودمحققکننده تبدیل میشود».
باید به بحث دربارهٔ تفاوتها در مغز خاتمه بدهیم. درک اینکه چنین تفاوتهایی از کجا نشأت میگیرند، برای هر صاحب مغز و هر فردی با هر نوع جنس یا جنسیتی مهم است. باورها دربارهٔ تفاوتهای جنسیتی (حتی اگر اشتباه باشند)، بر کلیشههایی اثر میگذارند که معمولاً فقط دو برچسب دختر یا پسر/ زن یا مرد را میشناسند. البته این برچسبها هم از نظر تاریخی مقدار زیادی اطلاعات «با محتوای موثق» را با خودشان حمل میکنند و ما را از قضاوت هر فرد براساس شایستگیها یا رفتارهای خاصش خلاص میکنند.
با چنین دادههایی از پیشرفتهای هیجانانگیز در علوم اعصاب، تمایز اساسی و صفر و یکیِ این برچسبها زیر سؤال رفته است. داریم به این فهم میرسیم که طبیعت به شکل جداییناپذیری در تربیت تنیده شده است. فهمیدهایم آنچه فکر میکردیم ثابت و اجتنابناپذیر است، شکلپذیر و منعطف است؛ آشکار شده است که جهانِ مادی و اجتماعیمان تأثیراتِ نیرومندی دارد که میتواند زیستشناسیِ ما را تغییر دهد.
قرن بیستویکم نه فقط جوابهای قدیمی، بلکه خود سؤال را هم به چالش کشیده است.
• این مطلب را جنویو فاکس نوشته است و در تاریخ ۲۴ فوریه ۲۰۱۹ با عنوان «Meet the neuroscientist shattering the myth of the gendered brain» در وبسایت گاردین منتشر شده است.
ترجمان: http://tarjomaan.com/neveshtar/9618/